کلمان را که این همه برایش خرید کرده بودیم و نقشه کشیده بودیم و دوستش داشتیم را برداشته بودند و جایش این اوراق را گذاشته بودند؟ ما از کجا می دانستیم؟ شاید عدل الهی دستش توی کار بوده....به هر حال ما هر جا را شد و در دست رس بود پاک کردیم و شستیم. به یکی دو مسئولی هم که سر راهمان دیدیم
هد واگنر را زير سوال ببرد.اما حتي گوته و روبنس و ...را نيز كه از آنها به عنوان مصدق رندگي ياد كرده بود را به باد استهزا مي گيرد.به عقيده ي جوليان يانگ نيچه خود هرگز متوجه اين تناقض فكري نشده است.او حتي در اراده ي معطوف به قدرت به رمانتيك بودن خويش نيز اعتراف مي كند:"فلسفه ي آلمان_لايب نيتز,كانت, هگل, شوپنهاور _در مقام يك كل ,بنيادي ترين صورت رمانتيسم است و دلتنگي زادگاه از آغاز با آن عجين بوده است:تمناي بهترين چيزي كه تا كنون وجود داشته است.انسانرکس پلاس اصل
زندگي كرده است.حتي شايد از شوپنهاور هم عقب تر است چرا كه او حداقل براي اخلاقيات انساني ارزشي قائل بود.ولي نيچه مي خواهد به فراسوي نيك و بد برود و يك انسان مجنون و متوهم و سرمست هرگز تحقق ايده ي ابرمرد او نيست.